يكي از مشكلات من با دنياي اطرافم اينه كه من هويت مشخصي ندارم. يعني كارت شناسايي ندارم، مدرك تحصيلي از هيچ دوره تحصيلي يا دوره هايي كه گذرونده ام ندارم، عضو هيچ جا نيستم: جايي كه آدم هويتي براي خودش دست و پا كنه. هميشه اين مشكل رو داشتم كه آدما ازم مي پرسن شما چي خونديد؟ كجا كار مي كنيد؟ كارتون چيه؟ يا وقتي جايي مي رم ازم كارت شناسايي مي خوان يا همين قائله اي كه پارسال گير افتادم. به هرحال چيزي كه جامعه از ما مي خواد اينه كه يه اتيكتي داشته باشيم. عضو يه Category باشيم. اين مي تونه از فرزند آدم مهمي بودن تا بچه محل خاصي بودن تا تحصيل كرده بودن تا فلان جا كار كردن باشه. حتي چيزي كه آدم ها رو ترغيب مي كنه كه تو مجتمع هاي مسكوني مهم مثل آتي ساز و اكباتان و برج تهران زندگي كنن همينه كه بشون هويت مي ده.
چيزي كه تو فيلمنامه نويسي تفاوت «تيپ» و «شخصيت» رو مشخص مي كنه اينه كه تيپ داراي ويژگي هاي عمومي يه قشر خاص از جامعه است و شخصيت داراي ويژگي هاي منحصر به فرده. آدمي كه با بقيه آدمهاي جامعه تفاوت داره و جهانِ زندگيِ خودش رو خودش ساخته. به نظرم جامعه از ما توقع تيپ بودن رو داره نه شخصيت. داراي ليستي از مشخصات بي ابهام.
حالا من با همه آدم هاي نزديك و دورم اين مشكل رو دارم كه آدم خاصي نيستم و هويت تعريف شده اي ندارم. اعتراف مي كنم خودم اين راه رو انتخاب كردم و خودم تمام مدارك تحصيلي ام رو گم و گور كردم. هنوز در جواب اينكه كارِت چيه و چي خوندي، جواب مشخصي ندارم.
هنوز هم گاهي كم مي آرم و در مقابل نگاه تحقيرآميز آدم ها يه هويت جعلي براي خودم مي سازم و تحويلشون مي دم. شايد يه روزي انرژيم تموم بشه و برم دنبال يه اتيكت خوب. ولي فعلاً من كسي نيستم.
۵ نظر:
این خوبه محمد...چون وقتی از من بپرسند از چی ای پسره خوشت اومده و باهاش دوستی میگم از خودش...خود خود خودش...وجودی که نه وابسته به مدرک تحصیلیشه و نه پدر معروفش و نه کار پر از اتیکت اجتماعیش...فقط خودش و خودش و خودش....و این خیلی ارزش داره!خیلی!
مرسی ایرن جان. اگه اینجوریه که خوش به حال من!
راستش ابلوموف رو کامل نخوندم. تا نیمه خونده بودم که پارسال بردنم آب خنک بخورم! خوب شد یادم انداختی تمومش کنم. ولی همینقدر به گمانم شخصیت باشه.
طبق فرمایشات(!) قبلیم : آدم باس انسان باشه. همین و بس.
:))) بعله!
ارسال یک نظر