۰۵ مهر ۱۳۸۹

یکی از مشکلاتم اینه که مورچه هایی که تو توالت تو مسیر آب هستن رو به روش مسالمت‏آمیزی به یه جای امن برسونم.

۱۴ نظر:

Mojgan™ گفت...

چه حس مشترکی!

سوژه گفت...

اينهمه مورچه ، پس كي ميرسي كارتو بكني؟
(ايكن بدجنسي شديد)

Anonymous گفت...

منم همین کارو میکنم
یه حس خوبی بهم میده
احساس میکنم خدا ازم راضیه :) :) :)

طلوع گفت...

منم این دغدغه رو دارم همیشه و با شلنگ آب کمکشون می کنم . شلنگو می برم نزدیکشون و یه کاری می کنم برن روش.

dreamer گفت...

محسن جان شما راحت باش. اسهالم داري حله ديگه :)) اسمايلي باستاني نژاد :)))

پیام گفت...

داشتم آواز کشتگان ضا براهنی رو می‏خوندم، وسطای فصلل اولش حس کردم تو باید بخونیش، اگه تاحالا نخوندی.

dreamer گفت...

مرسي پيام. براهني رو دوست دارم حتمن مي خونمش. البته اگه گير بيارم!

م.آ. گفت...

من دارمش، بهت می دم. آواز کشتگان رو می گم. البته من خوشم نیومد. یه ذره اغراق آمیزه. از نظر تیکه هایی که به نصر و فردید می ندازه جالبه. بیش تر از اون فریدون سه پسر داشت معروفی رو که تو اینترنت هست دوست دارم. یه داستان هم هست از گلشیری به اسم شاه سیاه پوشان. دارمش. تو اینترنت هم هست. خیلی خوبه. به خصوص که مال اینور پنجاه و هفته. با امید.

dreamer گفت...

مرسی محسن جان. میام ازت می گیرم

مرضیه گفت...

کامنتای منم که گویا کشک و پشم.

dreamer گفت...

کدوم کامنتا مرضیه جان؟ به جان خودم نیومده.

مرضیه گفت...

کامنتهام نمیرسه. مگه اس ام اسه؟

dreamer گفت...

عزیزم نرسیده. خودت می دونی چقدر کامنتات رو دوست دارم. به این یکی دیگه شک نکن. بت گفتم که برام ایمیلش کن.

دون ژوان گفت...

منم همین کارو نمی کنم. کلن وبلاگ نویس ها آدمای خوبین.