۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰

در یکی از مراحل پایانی داستان هولناک ایوب نبی، پیرمرد جایی دست از بازی می کشد و جمله ای می گوید که بوی شکایت می دهد: «انی مسنی الضر و انت الرحم الراحمین». به تفسیری «واو» وسط جمله «واو حالیه» است که در اینصورت «در حالیکه» خوانده می شود و معنای جمله می شود «من رنج را لمس می کنم در حالیکه تو مهربان ترین مهربانانی». ایوب تمام مراحل را گذرانده و حالا از تعبیری استفاده می کند بیشتر از شنیدن، تجربه کردن، مزمن شدن درد، اینجا حرف از لمس خود رنج می زند. چه تعبیر هولناکی! درست بودن و نبودن تفسیر بر مفسران، داستان ما جای دیگری است.

هشت نه ساله بودم. یکی از پایین ترین محله های اهواز. بعد از دعوای سختی که با بچه عرب ها داشتم با پیشانی زخمی و خیس از عرق یکراست آمده ام به آشپزخانه. روی زمین نشسته ام و یکبند از زندگی فلاکت بارمان می نالم. مادرم دارد ظرف می شورد. من بدون قطع غر می زنم. شستن ظرف ها تمام شده ولی شیر آب هنوز باز است. مادرم رویش را برنمی گرداند و تمام مدت ساکت است. به زحمت نیم رخش را می بینم که خیس اشک است. این آن نقطه اساسی زندگی من است که فقر را لمس می کنم. مادری که از خجالت نمی تواند به صورت پسرش نگاه کند.

داستان پرآب چشم بچگی به ملال هر روزه من تبدیل شده است. از فقیر شدن، بی پول شدن می ترسم. مثل کسی که از نیش ماری در رفته و تمام دشت را می دود و به پشت سر نگاه هم نمی کند که ماری هست یا نه. هر روز کارمندی. هر روز تکرار. از روز اولی که وارد شرکت شدم و پشت میز فکسنی نشستم آرزو کردم که کسی به شانه ام بزند و عذرم را بخواهد. از آن روز هشت سال گذشته و هنوز کسی دست به شانه ام نزده که «عمو پاشو دیگه Game Over شدی. برو یه کار دیگه شروع کن» مثل دزموند سریال لاست فکر می کنم اگر آن چند شماره را نزنم و دکمه را فشار ندهم دنیایم تمام می شود! من هم باید جایی دست از این بازی بکشم و شکایت کنم. صبر هم حدی دارد.

۸ نظر:

ژکوند گفت...

خودت باید دکمه را فشار بدی، تا دنیات نموم نشده. من همین کار را کردم:)

محـمد گفت...

چه جالب ژکوند
پست های آخرت رو خوندم
آره مثل همیم :)

دلفين گفت...

اين پست رو من مي خواستم بنويسم. يه روزي . يه جايي. هنوز ننوشتمش اما نمي دونم از کجا کپي اش کردي تو؟؟

محـمد گفت...

مرسی از اینکه اینجا کامنت گذاشتید

دلفين گفت...

با مني؟؟

اکساویچه گفت...

نمیدونم ریور-راید بازی کردی یا نه
http://ideaslittle.blogspot.com/2007/01/blog-post_20.html
اما بعضی بازی ها ته نداره.

محـمد گفت...

بله دلفین با شمام

دلفين گفت...

اوه !! من هميشه اينجام . اما . . . خواهش مي کنم. قابلي نداشت :)