۱۲ مرداد ۱۳۸۹

هنر كشته شدن

تا حالا به مقتول ها فكر كرديد؟ نه اونايي كه اتفاقي كشته مي شن و اينا. اونايي كه قاتل با تصميم قبلي و با اراده خودش بياد و بكشتش. يعني يه نفر ديگه رو به اونجا برسونن كه از زندگي اش بگذره و بياد بزنه ناكارش كنه. يعني دنياي دور و برش رو به عكس العمل وادار كنه. كه انقدري زندگي رو جدي بگيره كه باعث تنفر ديگران بشه. براي خودش هنريه. افسرده ها هيچ وقت كشته نمي شن.

۱۲ نظر:

Pemi گفت...

ینی چه کردن که آدمُ به مرز جنون رسوندن؟ شایدم آدما کم‌طاقت شدن...

dreamer گفت...

اين كه هميشه بوده

سوژه. گفت...

اين ازاون ايده هاي سرخپوستي منحصر به فردت بودا!در مورد خط آخر فكر كنم اغراق شده! شايد نميدونم!

R A N A گفت...

خیلی خوب بود. هی هرروز وبلاگت به نظرم عمیق تر میاد. داری نزدیک میشی به اون قرار پنجاه سالگیمون. درست یادم مونده راستی؟

dreamer گفت...

آره رعنا جان ولي قرارمون اين بود كه من فيلمساز بشم تو نويسنده!

Mojgan™ گفت...

كامنت رعنا رو هم به شدت تأييد ميكنم، إنقد عميق شده كه فكر كنم ديگه اينجا جاى من نيست! ؛)

پارمیدا گفت...

من وقتی برم تو یه کاراکتر و حس بگیرم
دیگه در نمیام
آره خوبه... واسه هنر خودمو فدا می کنم

R A N A گفت...

:)) من و تو نداره که
;)

فریق گفت...

چقدر خوب گفتی!
اما آدم‌های خیلی کمی پیدا می‌شن که اینقد قدرت داشته باشن.

سوژه گفت...

كجايي ؟! مقتول نشده باشي به سلامتي؟!

dreamer گفت...

سلام. نه متاسفانه زنده ام!

حماقت نکن گفت...

افسرده ها هیج وقت کشته نمیشن اما شاید قاتل های خونسردی از آب در بیان