۲۱ مرداد ۱۳۸۹

راهی به خانه نیست

کابوسی که همیشه تکرار می شود این است که می خواهم از طبقه ای به طبقه بالاتر بروم. جایی که خانه ام است. بین دو طبقه هیچ پله ای نیست. باید از دیوار بالا بکشم یا از دریچه تنگی وارد شوم که هر آن امکان سقوطم است. آدم هایی جلوی من به راحتی این راه را می روند و به من می گویند این که کاری ندارد زود باش و کسانی که پشت سر من می آیند غر می زنند که چقدر ترسویی.
به این فکر می کنم که کسانی که در خواب می میرند لابد دیگر تاب وحشت کابوس هایشان را ندارند.

۵ نظر:

Mojgan™ گفت...

یک راه دیگه هم هست،
پرواز، تا طبقه بالاتر.

شاید اون هایی که تو خواب مردن، ذوق-مرگ شدن، از شوق رسیدن این اوج!

زکریا گفت...

سلااام
همین آدم رو رنج میده که بقیه ظاهرا با این کابوس تو مشکلی ندارن و فقط تویی که از پسش برنمیای

پارمیدا گفت...

شایدم واقعا کاری نداره
و تو زیادی می ترسی...

پردیس گفت...

آدم هایی که توی خواب میمیرند هزار سال زندگی میکنند. اینو مامان بزرگم میگفت.شاید تا زمانی که بتونن ماجرای کابوس رو فیسله بدن باید زنده بمونن.

سوژه گفت...

من همچنان منتظرم كه تورا شاد و پرانرژي يا حداقل بدون غم ببينمت در نوشته هايت.