۱۰ آبان ۱۴۰۱

حضور و غیاب در خیابان

 این روزها راه رفتن تو خیابون یه تجربه‌ی تاریخیه. تعداد زن‌هایی که بدون هیچ حجابی یعنی نه حتی شالی که روی شانه افتاده بدون هیچ حجابی تو خیابون راه میرن داره زیادتر میشه. من مرکز شهر زندگی می‌کنم نمی‌دونم جاهای دیگه‌ی تهران یا شهرستان‌ها چجوریه ولی برای من واقعا شگفت‌انگیزه. بارها این خیابون‌ها رو بدون حجاب تصور کرده بودم ولی دیدنش رو نه با تصور و نه با تصویر نمیشه مقایسه کرد. حالا ببین خودشون چه حسی دارن. حسادت‌انگیزه.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

دو ماه پیش که یه دفه زد به سرم کلا شالو جمع کردم گذاشتم تو کوله م یه خانومی بهم گفت نمیترسی اینجوری داری توخیابون راه میری؟ منم گفتم والا شاید باورت نشه ولی مثل سگ دارم میترسم ولی همزمان انگار یکی تو گوشم هی میگه زهره یه کم دیگه هم میشه بری جلوها.حالا تو برو ببینیم چی پیش میاد😁

محـمد گفت...

دمت گرم ❤️

ناشناس گفت...

چقدر خوب می نویسی پسر

محـمد گفت...

مخلصم

ناشناس گفت...

شما هنوز می نویسی. قربونتون برم‌ من.

محـمد گفت...

قربونتون برم‌ :)

ناشناس گفت...

روسریت را که نمیتوانی در بیاوری. اگر راست میگویی لااقل روحت را بی‌حجاب کن و بنویس.

ناشناس گفت...

من هر بار میرم بیرون این پست شما رو یادآور می‌شوم بر ترسم غلبه میکنم😃

محـمد گفت...

زنده باشی دمت گرم :)