۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹

مثل هوا برای خفگی

برای دوست داشتن دوست نداشتن لازمه
برای لمس خیال لازمه
جدایی و دلتنگی وجود داره ولی حضور و وصال نه
امید وجود نداره ولی ناامیدی چرا
نور نیست ولی تاریکی هست
درد حس میشه ولی سلامت نه
از نبودن میشه بودن رو فهمید
خودِ بودن که وجود نداره

۳ نظر:

ناشناس گفت...

هنوز حال خوندن و نوشتن واقعی داری تو؟ هنوز وبلاگ... من در به در در دنبال خوندن و نوشتن ام توی این روزگار توییت و چرت و پرت. م

https://www.facebook.com/%D9%85%D9%86%D9%8D-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7-109121327447446

رها گفت...

چقدر منتظر بودم بنویسی

نازلی گفت...

دیروز داداشم بهم مسیج داد مراقب خواهرمون باشم.رفتم تو اتاقش دیدم پاهاشو بسته سلفون پیچیده دور سرش.سلفون رو باز کردم.چن وقت دیگه تولد نامزدشه ناراحت بود که پول خرید ایفون و طلا نداره
نوشته هاتو که میخونم میدونم اکثر اوقات توی یه توهم خوشایندم تا فقط زنده بمونم.نوشته هاتو که میخونم یادم میاد امبولانس سر موعد نمیاد.بدنم کبوده.خط فقر نه تومنه پراید نود میلیون.
دفعه های پیش میخواسم بنویسم؛
میشه بهت گفت یه روز خوب میاد ؟
هیچی نگفتم.