امشب دو تا چیز منو نجات دادند. یکی یه پیرمردی تو خیابون و یکی هم مراسم گلدن گلوب. حالم خیلی بد بود داشتم تو سرمای خیلی زیاد برمیگشتم خونه که یه پیرمرد نه چندان ژنده پوش با صدایی خیلی آروم اومد جلو گفت میشه یه چایی نبات برای من بخری؟ گفتم البته. به صاحب دکه گفتم یه چایی بده بعد به پیرمرده گفتم چیزی میخواید باش بخورید؟ خجالتزده گفت گرون میشه. داشت گریهام میگرفت. گفتم نه بگید. یه کیک نشون داد. اونم گرفتم و قبل از اینکه اشکم بریزه رفتم. خیلی تشکر کرد. خواستم بگم بابا من سگ کی باشم که ازم تشکر کنی. خاک بر سر من که تو برای چایی نبات تشکر کنی. تو قلب منو رئوف کردی.
بعد هم اومدم خونه دیدم مراسم گلدن گلوب برای دانلود اومده. من عاشق مراسمهای سینماییام. امی و گلدن گلوب و اسکار. همه دورهها رو دیدهام. عاشق لباسها و لبخندها و دروغها و اداهاییام که تو این مراسمهاست. اون روشنایی زیاد و خوشگلی غیرمعمولی. خود سینماست. چیزی که تمام عمر عاشقش بودم. ادای اینو درمیارن انگار خبر ندارن دنیا چه کثافتیه. حتی برای فیلمهای اغلب تخمی دست میزنن و به ساختنشون افتخار میکنن. من باشون خوشحال میشم و به حرفهای تکراریشون گوش میدم. امیدوارم هیچکس تو مراسم امسال اشارهای به مسائل ایران نکرده باشه. بذار فکر کنیم ما وجود نداریم. ما کابوس این دنیاییم. بقیه خوبن. اصلا خوبی وجود داره. مهم نیست دروغ باشه یا نه.
نیاز دارم یکی به پوستم دست بزنه.
۱۵ نظر:
هربار که تو ریدر ام میبینم تو یه پست جدید نوشتی، انقدر خوشحال میشم که خدا میدونه.
بمیرم برای دل اون پیرمرد، بمیرم برای همه مردم ایران
گناهمون چیه که ایران متولد شدیم
قربون شما
«تو قلب منو رئوف کردی» ❤️
You are amazing XXXXXXXXXXXXXXXXXXX
توییتر نیستی محمد؟ ـــ قبلا بودی..
یه اکانت محدودی دارم اگه آشنایی بدی و همدیگه رو بشناسیم بهت پیغام میدم
چه خوبه که چراغ اینجا روشنه. چه خوبه که هستی.
=*
چه خوب مینویسی.دمت گرم که انقدر مهربونی
قربون شما :)
شما پسرید !؟ چقدر عجیب اگه پسر باشین
آره پسرم. چی عجیبه؟
الان یه تیکه از گلدن گلوب امسال رو دیدم و یاد این پستت افتادم و اومدم دوباره خوندمش. چرا یه مدته ننوشتی. بنویس لطفا.
آره منم دیشب گلدن گلوب دیدم یادم اومد که اینو نوشته بودم. خواستم یه چیزی بنویسم دیدم دقیقا همینا رو میخوام بگم :))
: ))))
ارسال یک نظر