۱۵ آذر ۱۴۰۱

 زندایی‌ام به مادرم میگه: «حالا اینا که روسری‌هاشون رو درآوردن دیگه کی می‌تونه سرشون کنه؟»

۵ نظر:

ناشناس گفت...

چه خبر خوشی. :)

ناشناس گفت...

=*

zarmaan گفت...

من خیلی وقته فیدخوانمو پاک کردم و فقط وبلاگ توئه که باز میکنم و میخونم. خیلی قبولت دارم :*

محـمد گفت...

تو عزیز منی زهرا :*

zarmaan گفت...

قربون تو. همچنین :*