مدتیه خواب میبینم بابام زندهاس. هیچوقت نمرده. تمام این سی سال جای دیگهای داشته زندگی میکرده و فقط نمیخواسته کسی رو داشته باشه. دلش میخواسته تنها باشه.
روحش شاد. من هم چنین تجربه ایی رو دیشب بعد دو سال از درگذشت مادرم و یک سال از درگذشت پدرم، حس کردم. حس کردم مادرم در خانه است و دارد در خانه راه می رود. نه در خواب. در بیداری این حس را داشتم. ما هنوز دست به ترکیب خانه و چیدمان آن نزده ایم و خیلی از چیزها یادآور خیلی از خاطره هاست. حالا تو بعد از سی سال پدرت رو خواب می بینی، این وصل شدن این وصل بودن خیلی مهمه .
۲ نظر:
=*
روحش شاد. من هم چنین تجربه ایی رو دیشب بعد دو سال از درگذشت مادرم و یک سال از درگذشت پدرم، حس کردم. حس کردم مادرم در خانه است و دارد در خانه راه می رود. نه در خواب. در بیداری این حس را داشتم.
ما هنوز دست به ترکیب خانه و چیدمان آن نزده ایم و خیلی از چیزها یادآور خیلی از خاطره هاست.
حالا تو بعد از سی سال پدرت رو خواب می بینی، این وصل شدن این وصل بودن خیلی مهمه .
ارسال یک نظر