۰۸ دی ۱۳۸۹

داستان میزعبدالله

زن میزعبدالله رو دم صبح وسط جاده پیدا کردند با چادر سیاه. نصف شب ماشین زده بود و کشته بود و در رفته بود. میز عبدالله برای اولین بار گریه کرد. برای دومین بار زن گرفت.

۱۸ نظر:

Danial Parsi گفت...

خوب بود :)

月光 گفت...

تبریک جای جدید :)

محـمد گفت...

مرسی :)

مهتا گفت...

سلام
مبارک باشه.
خبر خیلی‌ خوبیه، خوشحالم از این بابت که باز می نویسی.

پت گفت...

سلام
خیلی تبریک می گم خونه جدبدت رو…

محـمد گفت...

مرسی مهتا
مرسی پت
لطف دارید

جواد گفت...

سلام
چطوری خط tahoma رو تو سیستم blogger
استفاده میکنید؟؟؟
میتونید بگید این قالب سفید جمع و جور رو از کجا گرتید

محـمد گفت...

سلام. راستش جواد جان این قالب رو خیلی وقت پیش یکی از دوستام طراحی کرده. منم وارد نیستم به این کدهای اچ تی ام ال. فکر کنم با یه طراح وب مشورت کنی خوب باشه.

MiM گفت...

hoooray!
tabrik

R A N A گفت...

ااااا
من جا مونده بودم که
تازه اینجارو پیدا کردم. شرمنده! می دونی که توی شرکت اینترنت ندارم، راهمم دوره میرسم خونه دیگه چشام نمیبینه
...
مبارکه اینجا

MiM گفت...

mamad man too linkat nistam!?!

محـمد گفت...

مرسی بچه ها
رعنا تازه چند ساعته رونمایی شده!
میم جاافتادی پسر جان. اضافه میشی

مرضیه گفت...

گریه کرد که چرا خودش نکشته پنج امتیاز بگیره؟

الهی اینجا هم فیلتر بشه . آمین

محـمد گفت...

بمیری مرضیه این چه دعاییه می کنی؟ چه هیزم تری بت فروختم؟

Unknown گفت...

خیلی خوشحالم دوباره راه افتادی.

مرضیه گفت...

تو هیچی بابا.بخدا اگه جز خوبی ازتون دیده باشیم.خودمون اخلاقمون از پیش خودمون گهه
واقعیت اینه که خواستم متفاوت باشم بهر قیمتی!

محـمد گفت...

مرسی یلدا. خودمم خوشحالم!

مرضیه تو که بای دیفالت متفاوتی زور نزن ;)

مژگان گفت...

خوب! منم اومدم!
اسم زن جدیدش dead-indian ِ؟!