۱۱ آبان ۱۳۸۹

هفت هشت سالم بود. از مدرسه برمي گشتم. هوا باروني و سرد بود. خيس خيس شده بودم. شاش داشتم. مثل چي مي لرزيدم. راه مدرسه تا خونه خيلي دور بود. وسط راه تصميم گرفتم بشاشم به خودم. شاشيدم. راحت شدم. حتي گرم هم شدم! زیادی سخت گرفته بودم.

۵ نظر:

R A N A گفت...

وای. این یکی شاهکار ادبی بود. خیلی خیلی خیلی خوب

Mojgan™ گفت...

عااااااالی بود!
اولش آره، گرم میشی، ولی بعد که گرماش رفت و قوز بالا قوز شد، از کارت پشیمون میشی!
(تین نشون میده کخ منم از این تجربه ها دارم!!!!)

همزاد گفت...

تا خانه مانده بود، گرم شدم اما بعد این سوزش پا که کلافه ام کرده بود. تمام پایم می سوخت و آبی که در پوتینهای پلاستیکی ام جمع شده بود و سرمای برف، آب هم که نبود. موهای پایم از سرما خیس شده بود و بعد این سوزش هم اضافه شده بود... شاید باید سخت می گرفتم که در همه حالت درد بود، فقط تغییر شکل می داد، کدام شکل رضایت بخش تر بود/ این را نفهمیدم

گندم گفت...

حال كردم اساسا"
من هنوز هم سخت مي گيرم

Anonymous گفت...

دو ، سه روز بود نخندیده بودم . کلی خندیدم. دستت درد نکنه.