بی هیچ پیش زمینهای تئاتر «مرد بالشی» رو دیدم و تمام مدت فکر میکردم چطور ممکنه کسی همچین متنی رو نوشته باشه؟ چطوری زندگی کرده؟ میتونستی یه بار نمایش رو ببینی و گریه کنی و یه بار از اول تا آخر بخندی. حیرت انگیز بود. مگه چقدر عمر کرده که همچین چیزی نوشته؟ فکر کردم اگه من نوشته بودمش واسه همه عمرم بس بود. بعد فهمیدم که نویسنده کسی نیست جز کارگردان In Bruges و Seven Psychopathes و Six Shooter و نویسنده نمایشنامه «ملکه زیبایی لینین» مارتین مکدونا. الان دیگه فقط دوست دارم بدونم این آدم کجا و چطور زندگی کرده؟ کلن من یه بار باید تا ته زندگی کنم و آخرش یه تز بنویسم با عنوان «چطور ممکنه؟» و بعد در زندگی بعدیم با آسودگی خیال در سواحل مکزیک زندگی کنم.
۷ نظر:
گاهی همه چیز باید دست به دست هم بده تا به معنی ثابت رو ازشون گرفت . هزار بار دیگه هم میشه گفت و نوشت و رفت و برگشت و دید و خواست که چطور ممکنه ؟! چطور انقدری ممکنه ؟!
پ.ن: خوب بعضی مواقع مثلا وقتی اسم محمد یعقوبی میاد آدم باید حتما بی هیچ زمینه ای بره سمت یه موضوعی دیگر ! دی:
البته اشتباه نوشتم این یعنی این که باید حتما بی هیچ زمینه ای بره به سراغش
نمایش یرما هم خیلی خوبه
آره شنیدم. هر چند علی رفیعی نیاز به تعریف نداره.
همیشه آدمهایی هستن که حرفی برای گفتن دارن و ما دیر میشناسیمشون !
من دلم تئاتر میخواد :(
کجا دیدین نمایشو؛ ما هم بریم ببینیمش
به سرچ گوگل اعتقاد ندارید؟ تماشاخانه ایرانشهر
ارسال یک نظر