موتور پیچید تو خیابون خلوت، از جلوی پاسگاه رد شد، روی باک یه زنبیل بود که که توش پر سی دی بود و یه ضبط. سرش بالا بود و باد چشماشو تنگ کرده بود. یه لبخندی زد، با یه دست یه گاز محکم داد با یه دست پیچ ضبطو تا آخر برد. صدای ابی تو خیابون پخش شد، آماشالاااااااا
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
م ح م د
داشته کنسرت گوش میکرده
ارسال یک نظر