گاهی آدم تو یه موقعیت هایی گیر میکنه که تناقضهای خودش رو کشف میکنه. میره بالای ساختمون و یکی داد میزنه ممد آقا بچه ات مُرد و خودشو میندازه پایین و تا زمین برسه میفهمه نه زن داره نه بچه نه حتی ممد آقاس. حالا من از خوشحالی حسن روحانی درومدهام و گرفتگی صدا و عضلاتم در اثر شادی شنبه داره بهتر میشه تازه به خودم میگم تو یکی چت بود اون وسط؟ از دار دنیا کلن دو تا صد دلاری صدقه سری سفر پارسال برام مونده بود که کرایه خونه این ماهو بدم و خرج این چند روزو که تا آخر تیر موعد اجاره خونه تموم شه و نمیدونم بعدش چی میشه که همون قیمت دلار هم افتاد. بعدم تو آخه میخوای بری خارج که روابط با کشورهای دیگه براساس تعامل سازنده باشه یا جنگ جهانی سوم؟ میخوای بری مثل آدم کار کنی که محیط کسب و کار درست شه؟ میخوای کار هنری فرهنگی بکنی که فضا باز شه؟ روشنفکری که تعهد اجتماعی داشته باشی؟ کلن در بهترین حالت باید انگل اجتماع باشی چه فرقی میکنه واست؟ شاید هم در اعماق وجودم یه زنی بچه ای چیزی دارم. شایدم واقعن ممد آقام. کاش یه جایی مثل سلمونی بود میرفتم رو صندلی مینشستم طرف میگفت چکار کنم؟ میگفتم تحلیلم کن.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲۲ نظر:
نوشته قبلیتون رو که خوندم توی دلم گفتم این نوشته چه روشن و امیدوارکننده است و چه خوب که شاد نوشتین.
فکر کنم شما رو چشم زدم ممدآقا :)
نه والا من چشم زدنی نیستم. خوشحالیه انقدری بود که زورم بش نرسه. ولی امیدواری رو نمی دونم.
ای جان :)
;)
bia beshin man tahlilet konam. midooni ke shoghlame!
برو بچه جون
ممد آقا زودی برا رفتن تو لاک علیالسویگی بابا واسا. شنبه زیبا شده بودی :) ><
ماه. ماه بود.
خوشمان آمدندی
هرچند نباید الان این رو بنویسم ولی خب اونی که آدم رو تحلیل می کنه در حالی نشستی پیشش خیلی وقته که اسمش روانکاوه :) آخه چرا من نمی تونم گیر ندم وقتی می دونم این الان مسئله نیست!
نه والا پویاعلی السویه نشدم. همینجوری یکم غدد داخلیم به هم ریخته :)) شنبه که همه چی زیبا شده بود. پاسبان ها شاعر بودند. احسااااااس جوانی می کردیم. :)) >><<
تارا :*
این نوشتن وبلاگ خودش کلی کار فرهنگیه .چرا خودتو دست کم می گیری.با این نوشته های عالی
نسیرین وبلاگ نوشتن "کار" فرهنگی نیست والا من تو دولت قبلی هم داشتم می نوشتم تو دولت اوباما هم همینجوری می نویسم. هندونه زیر بغلم نذار دختر جون ;)
ممد آقایی در ضمیرناخوادگاه!
من هم دوست دارم تحلیل بشم اما بعد سالها رفتن پیش روانشناس و مشاور بهترین تحلیلگر خودم بودم
فکر کنم همش از ین افکار این سرچشمه یگیره ه من چم هست--
یک کامنت اولی: عاشقتم ممد آقا
نوکرتم
اگه غرضی انتخاب میشد شما قطعا در دولت الکترونیک، وزیر وبلاگ میشدین و این میشد کار واقعی. راستش در جزییات وظایفتون هنوز باید فکر کرد اما به قرآن مجید خیلی خوبه اینجا. ما هم ایضا عاشقتونیم ولی رو نمیکردیم.
:)))) باید با غرضی بریم تو یه پارکی جایی بشینیم یه دولت در سایه تشکیل بدیم واسه مون حرف بزنه.
ما مخلص شماییم.
تناقض خودش خوبه دیگه . خصوصا وقتی که بی غرضی باشه
فقط جمله آخرت محمد ... یعنی جمله آخرت..
کآش بود!
کآش بود یه همچین جایی و آدم تو مرداب گیر نمیکرد خیلی وقتا
آ دمدون گرم
ارسال یک نظر