۲۴ مرداد ۱۴۰۳
آخرت یعنی همین روزها
›
امشب مجبور بودم بیرون از خونه بگذرونم چون خونه پر از مهمون بود. میدونستم جونِ پنج شش ساعت تو گرمای بیرون پرسه زدن رو ندارم. اول هاستلها ر...
۱۰ نظر:
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
خواب دیدم دو تا مجری خبر تلویزیون بحثشون شده یکیشون میگه من دیگه خبری برای شما ندارم
›
امشب سر کلاس که جلسه آخر بود خیلی حرف زدم. به خودم گفتم دیگه آخرین باره اینا رو میبینم چه اهمیتی داره. حالا هر بار حتی از یه جملهی بدیهی ...
۲ نظر:
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
عجیبه که محیط من رو دربرگرفته نه من محیط رو
›
گرمای این روزهای تهران من رو یاد اهواز میندازه. بیشتر ظهر اهواز. چون ما خانوادهای نبودیم که شب بیرون بریم (اصلا با وقت زیاد تابستونمون چ...
۶ نظر:
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
- مرام همقطارها چیه یولاندا؟
›
میخواستم ساعت بابام، که فکر میکردم گم کردهام و پیداش کرده بودم، رو بدم تعمیر کنن. هر چی فکر کردم دیدم دلم راضی نمیشه ساعت رو دست کسی دیگ...
۱ نظر:
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
به قول سیجل عیاشم لوئیچهاردهطور
›
من که تو موقعیت بیماری لاعلاج نبودم ولی تنها موقعیت آخرالزمانیای که تجربه کردم همین زندانهاییه که رفتم. هر بار آدم میگه بیام بیرون ال میک...
۲ نظر:
۳۱ تیر ۱۴۰۳
یه روز دو روز نبوده / عمری که بی تو سر شد
›
دلم برای بابام تنگ شده. یعنی برای تصوری از محبت. من که دیگه به یادش نمیارم ولی دلم میخواد اینجوری تصورش کنم. مثل ساختن یه خدای شخصیه. ولی چ...
۹ نظر:
۲۲ تیر ۱۴۰۳
›
امشب یا امروز صبح، یعنی سر کلاسی که به وقت آمریکای شمالی هشت شب و به وقت من سه و نیم صبح برگزار میشه، (بله ز گهواره تا گور، حتی نیمهشب، دان...
۲ نظر:
۱۹ تیر ۱۴۰۳
سوار تاکسی که میشم میگم دو نفر حساب کن
›
امروز فهمیدم برای اینکه کم خرج کنی باید پول زیاد داشته باشی! یعنی اگه بخوای روی خرج کردن کنترل داشته باشی و هر چرت و پرتِ نالازمی رو نخری ب...
۳ نظر:
۱۵ تیر ۱۴۰۳
حرف بزن راحت باش خجالت هم نکش به زودی میمیری
›
چقدر آدمهایی که تصویر خودشون رو تغییر میدن جالبان. مخصوصا اونهایی که بهواسطهی اون تصویر اعتباری، کم یا زیاد، بدست آورده باشن و تصویر ب...
۶ نظر:
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
مهتاب! کو ماهات؟
›
فاجعه خیلی خوبه. آدم رو از ابتذال نجات میده. برای من آخریناش مهرجویی بود. بعدش به نظرم همه چی مبتذل و پست بود. هنوز هم هست ولی کمتر. یعنی ...
۸ نظر:
›
صفحهٔ اصلی
مشاهده نسخه وب