1. در حرف زدن، آخر کلماتم را نمی کشیدم. مگر ما چقدر عمر می کنیم که نیمش به کشیدن آخر کلمات برای جذاب تر به نظر رسیدن هدر شود.
2. از کلماتِ وا، اوا و این قبیل می کشیدم بیرون.
3. روی ناخن هایم وقت نمی گذاشتم. هم خودم را عذاب می دادم با هر بار شکستن و رنگ کردن و نمی دانم چی چی کردنشان، هم اینکه اصولا پسرها متوجه این لوس بازی ها نمی شوند.
4. لوازم آرایش نامرغوب به خورد مردم نمی دادم.
5. جوری کفش می پوشیدم که فکر وقت هایی که در خیابان عجله دارم را هم بکنم و با آن پاشنه های بلند، تمام بار حرکتی عضلاتم را به باسن مبارک محول نکنم.
6. خریدن کیف های کوچک زیر بغل گذاشتنی را به بعد از کشف کارکرد آن توسط دانشمندان موکول می کردم.
7. کلاً بزرگنمایی را کنار می گذاشتم. بالاخره یک روز در رختخواب همه چیز فاش خواهد شد.
8. اگر پسرکی می گفت عاشقم شده است همان شب با او می خوابیدم تا بفهمد مشکل کارش کجا بوده است.
9. تجربه می کردم. هم ازدواج هم فاحشگی را. بعد اگر خواستم درباره شان در کافی شاپ زر می زدم.
10. اگر دختر بودم دوست داشتم پسر بودم.
تقريبا با تمامي مواردت موافقم...
پاسخحذفمن هم از دخترهايي كه خيلي مي خوان دختر باشند خوشم نمياد.
مورد 7 رو متوجه نشدم يعني چي؟اين كه تو رختخواب مي خواد چي معلوم بشه؟!
عجب دختری بودی تو! :))
پاسخحذفاین مورد نه به همین سادگیهام نیستا
می دونم به همین سادگی ها نیست برای همین حرف زدن درباره اش هم به این سادگی نیست که همه درباره اش اظهارنظر می کنن، من جمله خودم!
پاسخحذفمرسی که تا 6 بودی پردیس! آره دختر نیستم که بدونم. حق با توئه.
پاسخحذفچه زن باحالی میشدی.
پاسخحذفمن هم اگر مرد بودم پیدات میکردم باهات دوست میشدم.!!!
مرسي دختر جان. تو هم سوژه خوبي هستي!
پاسخحذف7 :-) 8 هم بسی جالب بود ولی به مورد 10 مشکوکم اگه دختری بودی که توصیف کردی بعید میدونم دوست داشتی پسر باشی. ببخشید میدونم که نوشته ت مال نزدیک به سه سال پیشه ولی اگه هیچ نظری نزارم حس میکنم دزدکی رفتم خونه همسایه
پاسخحذف