نشسته ام روی شن های ساحل اقیانوس. موج ها آرام می آیند و آرام می روند. خیره شده ام به تلاقی دریا و آسمان. نور خورشید روی موج ها بازی می کند. روبرو آبی است. پشت سرم را نگاه می کنم. هیچ کسی نیست. هیچ کسی، هیچ جاده ای، هیچ خانه ای. وقتی سر به اقیانوس می گردانم سونامی نوک دماغم است. ابروهایم را با بی تفاوتی بالا می اندازم و سونامی مرا با خود می برد. ریده شد به 5 ساعت مراقبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر